کد مطلب:3234 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:304

سالهای آخر عمر امام خمینی و حوادث ناگوار
سالهای آخر عمر امام خمینی و حوادث ناگوار

منسوبین امام خمینی در خاطرات خویش از حالات و روحیات سالهای آخر عمر ایشان نكاتی نقل كرده اند كه گویی آن حضرت لحظه دیدار یار و لقای محبوب را نزدیك می دیده است. صرف نظر از حالات عرفانی امام در این سالها، ویژگیهایی نیز در پیامها و سخنرانیها و نوع

حدیث بیداری، ص: 161

مواضع و برخوردهای سیاسی او وجود دارد كه آنها را با موارد پیشین متفاوت می سازد. به نمونه هایی از آن در سطرهای آینده اشاره خواهد شد.

چند حادثه در این سالها اتفاق افتاد كه اثر آن بر روح امام سنگینی می كرد. یكی از این حوادث، شهادت مظلومانه حجاج بیت اللَّه الحرام در كنار خانه خدا و در مراسم حج سال 1366 بود. امام خمینی به استناد صدها آیه صریح قرآن و سیره پیامبر اكرم (ص) و بزرگان دین و روایات بیشمار ائمه معصومین (ع) سخت معتقد بود كه سیاست جزئی از دین است و تفكیك دین و سیاست در سده های اخیر به وسیله استعمارگران انجام گرفته و نتایج شوم این جدایی، در عالم اسلام و در بین پیروان دیگر ادیان الهی مشهود است. حضرت امام دین اسلام را آیین هدایت بشر در تمام مراحل و ابعاد و ادوار زندگی فردی و اجتماعی می دانست و از آنجا كه روابط اجتماعی و سیاست جزئی تفكیك ناپذیر از حیات بشری است، از این رو در عقیده امام خمینی اسلامی كه صرفاً محدود در جنبه های عبادی و اخلاق فردی معرفی شود و مسلمانان را از دخالت در سرنوشت خویش و مسائل اجتماعی و سیاسی بازدارد، اسلامی تحریف شده و به تعبیر امام "اسلام امریكایی" است. او نهضت خویش را نیز بر مبنای اندیشه جدایی ناپذیر بودن دین از سیاست آغاز كرده و ادامه داده بود.

امام خمینی پس از پیروزی انقلاب اسلامی علاوه بر تشكیل حكومت اسلامی با شیوه ای كاملًا متفاوت با نظامهای سیاسی معاصر كه اركان و اصول آن در قانون اساسی جمهوری اسلامی ترسیم گردیده است، به احیای شعائر اجتماعی اسلام و روح سیاسی احكام اسلامی پرداخت. احیا و برگزاری مراسم نماز جمعه و مراسم نماز در اعیاد بزرگ اسلامی در سراسر كشور به عنوان یك آیین عبادی- سیاسی و طرح مسائل و مشكلات جامعه اسلامی داخل و خارج كشور در خطبه های نماز جمعه و اعیاد مذهبی و تغییر آهنگ و محتوای مراسم عزاداری و روضه خوانی نمونه هایی از آن است.

حدیث بیداری، ص: 162

یكی از برجسته ترین آثار امام خمینی احیای حج ابراهیمی است. تا پیش از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، به دلیل نوع نگرش و وابستگیهای حكام بلاد اسلامی و بخصوص حكام عربستان سعودی، مراسم سالانه حج به دور از روح واقعی آن برگزار می شد.

مسلمانان در حالی مناسك حج را به جا می آوردند كه از فلسفه تشریع این بزرگترین گردهمایی دینی سالانه در جهان غافل بودند. با آنكه بنابه نصّ آیه قرآن، حج كانون قیام مردم و بارزترین جلوه نمایش و اعلان برائت از مشركین خوانده شده است، (110) هیچ گونه اثری از طرح مشكلات جهان اسلام و برائت از مشركین در آن دیده نمی شد؛ در حالی كه در همان زمان جوامع اسلامی در سخت ترین شرایط به سر برده و از همه طرف مورد هجوم استعمارگران و اسرائیل قرار داشتند. پس از پیروزی انقلاب، امام خمینی با صدور پیامهای سالانه در مراسم حج بر وجوب توجه مسلمین به مسائل سیاسی جهان اسلام و برائت از مشركین به عنوان ركن حج، و بازگویی وظایف حجاج در این رابطه تأكید می كرد. بتدریج كنگره عظیم حج شكل واقعی خویش را بازمی یافت و همه ساله آیین برائت از مشركین با حضور دهها هزار زائر

حدیث بیداری، ص: 163

ایرانی و شركت مسلمانان انقلابی از كشورهای دیگر برگزار می شد و طی راهپیمایی با شكوهی شعارهایی دایر بر اعلان بیزاری از امریكا، شوروی و اسرائیل به عنوان نمونه های بارز شرك و كفر جهانی و دعوت مسلمانان به اتحاد سر داده می شد و همزمان در ایام حج، گردهماییهایی برای تبادل نظر بین مسلمین و چاره جویی مشكلات آنان برگزار می گردید. تأثیر فوق العاده این اقدامات سبب شد تا امریكا فشار خویش را بر دولت سعودی برای جلوگیری از آن افزایش دهد.

در روز جمعه، ششم ذیحجه سال 1407 هجری قمری هنگامی كه بیش از 150 هزار زائر در خیابانهای مكه برای شركت در مراسم برائت

حدیث بیداری، ص: 164

از مشركین حركت كردند، مأمورین مخفی و علنی دولت سعودی با آمادگی قبلی و مسدود نمودن محور اصلی حركت جمعیت ناگهان با انواع سلاحهای سرد و گرم به سركوبی تظاهركنندگان پرداختند. در این واقعه غم انگیز حدود چهار صد نفر از حجاج ایرانی، لبنانی، فلسطینی، پاكستانی، عراقی و دیگر كشورها به شهادت رسیده و حدود پنج هزار نفر مجروح و عده ای بیگناه دستگیر شدند. اكثریت شهیدان و مجروحین را

حدیث بیداری، ص: 165

زنان و سالخوردگانی تشكیل می دادند كه قادر به فرار سریع از مهلكه نبودند. آنها در نهایت مظلومیت و بی دفاعی به اتهام اینكه تكبیرگویان برائت از مشركین را اعلام می كردند به خاك و خون كشیده شده بودند و مهمتر از این، حرمت حرم امن الهی در روز جمعه در ایام مبارك حج، در ماه حرام شكسته شده بود. آثار خشم امام خمینی از این جسارت و اندوه عمیق ایشان از اینكه مصالح امت اسلامی و شرایط جهان اسلام

حدیث بیداری، ص: 166

مانع از اقدام عملی می شد، تا روزهای آخر عمر امام در كلام و پیامش آشكار بود.

سال بعد از این واقعه بنا به دلایلی كه در فصل قبل گفته شد جمهوری اسلامی ایران و دولت عراق قطعنامه 598 را پذیرفتند و جنگ تحمیلی پایان یافت. ایثار رزمندگان و حماسه های مقاومت ملت ایران در هشت سال دفاع مقدس و ناكام ساختن دشمنان انقلاب در تمامی هدفهایی كه به خاطر آنها جنگ را بر ملت ایران تحمیل كرده بودند و اخراج متجاوزین از شهرها و مناطق اشغال شده در نبردی بسیار نابرابر، و پایان جنگ با پیروزی سپاه اسلام، افتخار و شادمانی را در پی داشت؛ اما شرایط و فجایعی كه قبل از پایان جنگ پدید آمده بود و از آن جمله قتل عام فجیع مردم حلبچه در جریان بمباران شیمیایی این شهر به وسیله هواپیماهای عراقی و كشتار بیگناهان در بمبارانهای وسیع مناطق مسكونی ایران و دعوت دولتهای به ظاهر اسلامی از امریكا و اروپا برای گسیل ناوگانهای دریایی به خلیج فارس در حمایت از صدام و منفجر ساختن هواپیمای مسافربری ایران بر فراز خلیج فارس به وسیله نیروهای نظامی امریكا مسائل دردناكی بودند كه قلب هر مسلمان غیرتمندی را به درد می آورد چه رسد به پاكباخته ای همچون امام خمینی كه عمرش را وقف خیر و صلاح امت اسلامی و قیام برای بازیابی مجد مسلمانان كرده بود.

او از اینكه می دید بسیاری از دولتهای حاكم بر ممالك اسلامی علی رغم خواست ملتهایشان با دشمنان كینه توز اسلام همسو شده و به حمایت از متجاوز برخاسته اند، بشدت رنج می برد بویژه آنكه امام خمینی به وضوح عواقب زیانبار این حمایتها را می دید و بارها هشدار داده بود كه رو در رو قرار گرفتن با نظام اسلامی و تقویت حكام بعثی نه تنها مشكلی را از جهان اسلام حل نمی كند بلكه در آینده ای نه چندان دور خودشان در شعله های آتشی كه زیر خاكستر كرده اند، گرفتار خواهند شد. نمونه ای از این پیش بینی حیرت انگیز امام خمینی را در سخنرانی ایشان كه هشت سال قبل از حمله صدام به كویت در تاریخ

حدیث بیداری، ص: 167

26/ 2/ 1361 ایراد گردیده، نقل می كنیم. امام خمینی در آن روز خطاب به كشورهای عربی حامی صدام فرمود: (ج 16 ص 251) این حكومتهایی كه در منطقه هستند یا خارج منطقه هستند توجه داشته باشند كه آنها را دارند وادار می كنند كه خودشان را به هلاكت بیندازند، برای خاطر امریكا یا بلوك دیگر.

ما به آنها مكرر تنبه داده ایم كه شما آلت دست ابرقدرتها هستید ... شما بدانید كه اگر صدام نجات پیدا كند و قدرت به دست بگیرد، آدمی نیست كه قدرشناسی از امثال شما بكند، آدمی است كه جنون بزرگ بینی خودش را دارد، و با این جنون با شما كه با او هم همراهی كردید به جنگ برمی خیزد. (111)

همچنین امام خمینی سال پیش از این نیز در تاریخ 11/ 9/ 1360 طی سخنانی هشدار داد:

من به همه حكومتهای منطقه نصیحت می كنم كه از پشتیبانی صدام دست بردارید و بترسید از آن روزی كه خدای تبارك و تعالی بر شما غضب كند. (112)

و شگفتا كه چیزی از رحلت آن مرد خدا نگذشت كه این چنین شد و همانها كه ایران را جنگ طلب، و متجاوز را صلح طلب معرفی می كردند، خود طعمه همان متجاوز شدند. با این تفاوت كه آنها بر خلاف دولت و ملت ایران برای خاموش كردن فتنه به دامن كسانی پناه بردند و از كشورهایی یاری خواستند كه آتش همه این فتنه ها و آن جنگهای گذشته و حال را همانها افروخته اند.

بی تفاوتی دولتهای اسلامی در قبال تجاوز اسرائیل به جنوب لبنان و فجایع صهیونیستها در این كشور و سركوبی بیرحمانه مسلمانان بپاخاسته فلسطین در سرزمینهای اشغالی و بدتر از آن رویكرد دولتهای عربی به سمت سازش با اسرائیل و دست كشیدن از هدف آزادسازی قدس، رنجهای دیگری بود كه بر قلب پیر جماران سنگینی می كرد. او از آغاز نهضتش برای رهایی سرزمینهای اسلامی از چنگال صهیونیستها، علیه اسرائیل و حامی اصلی اش امریكا فریاد كشیده بود و به همین خاطر نیز چهارده سال به خارج از كشورش تبعید شده بود و در تمام دوران پس از پیروزی انقلاب نیز از هر گونه حمایت مادی و معنوی برای این

حدیث بیداری 172 سالهای آخر عمر امام خمینی و حوادث ناگوار:

حدیث بیداری، ص: 168

هدف دریغ نورزیده بود. اینك می دید در شرایطی كه امواج بیداری و اسلامخواهی در میان جوانان فلسطینی و در سطح جهان اسلام وضعیت را به زیان امریكا و اسرائیل تغییر داده است، سران دولتهای اسلامی و سران سازمانهای فلسطینی خود را برای امضای سند تسلیم آماده می كنند. اینها مسائلی بودند كه غمی جانكاه بر روح امام وارد می ساختند.

در پهنه مسائل داخلی نیز شرایطی كه منجر به بركناری قائم مقام رهبری از سوی امام خمینی (در تاریخ 8/ 1/ 68) گردید از جمله حوادث ناگوار دیگر بود. یكی از اصول مترقی قانون اساسی جمهوری اسلامی كه بر اساس نظر امام خمینی در متن قانون پیش بینی و تصویب شده است: تشكیل مجلس خبرگان برای تعیین رهبر و صلاحیت رهبری نظام اسلامی است. خبرگان جمعی از فقها و مجتهدین واجد شرایط می باشند كه در جریان انتخابات، مستقیم از سوی مردم انتخاب می شوند و بدین ترتیب مردم در عالیترین امرِ مربوط به سرنوشت جامعه اسلامی یعنی رهبری از طریق رأی خبرگانِ منتخبشان دخالت و نظارت دارند.

نخستین مجلس خبرگان در جلسه تیر ماه 1362، آیت الله منتظری را به عنوان قائم مقام رهبری برگزید. ایشان از شاگردان برجسته امام خمینی و از مجتهدانی بود كه در دفاع از قیام 15 خرداد و حوادث پس از آن در متن مبارزه حضور فعال داشت و به این خاطر نیز حبسهای

حدیث بیداری، ص: 169

طولانی رژیم شاه را همچون آیت الله طالقانی و دیگر روحانیون انقلابی پشت سر نهاده بود.

امام خمینی در آخرین نامه ای كه خطاب به وی نوشت و منجر به پذیرش استعفا و بركناری او از قائم مقام رهبری گردید. این نكته را تصریح كرده بود كه او از ابتدا با انتخاب آقای منتظری به عنوان رهبر آینده نظام اسلامی مخالف بوده و ایشان را فاقد طاقت لازم برای پذیرش این مسئولیت سنگین و خطیر و مشكل می دانسته است. (113)

در این نامه تصریح شده بود كه عدم موضعگیری امام خمینی در مقابل انتخاب مجلس خبرگان به این دلیل بوده كه او نمی خواسته در محدوده وظایف قانونی مجلس دخالت نماید. این نكته خود از جنبه نوع مدیریت امام خمینی بسیار حائز اهمیت است كه او به قانون نظام اسلامی و رأی مردم چنان پایبند بوده است كه حتی در حساسترین مسأله نیز حاضر به اعمال نظر شخصی خود نشده است هر چند كه چنین دخالتی به دلیل محبوبیت و مقبولیت او نزد مردم و مسئولین نظام هیچ گونه مشكلی را پدید نمی آورد.

در ادامه همان نامه، امام خمینی ضمن ابراز علاقه به ایشان تأكیده كرده بود كه مصلحت او را در این می بیند كه از تكرار اشتباهات گذشته

حدیث بیداری، ص: 170

جلوگیری كند و بیت خود را از افراد ناصالح و رفت و آمد مخالفین نظام پاك سازد تا مردم و نظام و حوزه از نظرات فقهی ایشان استفاده كنند.

گفتنی است كه امام خمینی پس از انتخاب مجلس خبرگان در مورد قائم مقام رهبری نه تنها نظر مخالف خویش را ابراز نكرد بلكه با تمام توان به تقویت او و اصلاح نقاط ضعف پرداخت و برای كسب تجربه و آماده ساختن وی برای پذیرش مسئولیت خطیر رهبری، بسیاری از امور مهمه را به وی محول نمود ولی متأسفانه آثار همان واقعیتِ "عدم وجود طاقت لازم برای تحمل این رسالت سنگین" بتدریج ظاهر گردید و عوامل ناصالح نفوذ كرده در بیت آیت الله منتظری، كه اعترافات تكان دهنده تلویزیونی این عوامل پرده از گذشته سوء و هدفهای شوم بعدی آنها برداشت، از این نقطه ضعف استفاده كردند و كار را به جایی رساندند كه نه تنها به نصایح حكیمانه و مشفقانه امام خمینی عمل نشد بلكه بر ادامه همان روش گذشته پافشاری شد. امام خمینی چندین بار با نامه و دیدار حضوری در مورد لزوم پاكسازی آنها و همدلی با مسئولین دلسوز نظام نصیحت كرده و هشدار داده بود.

برای درك نكات ظریف این واقعه و تلخی اثر آن در روح امام خمینی و در عین حال دریافت میزان پایبندی امام به مصالح امت اسلامی و نادیده گرفتن روابط عاطفی و شخصی در برابر هدفهای مهمتر، نقل عین جمله امام كه خطاب به نمایندگان مجلس و هیأت دولت در تاریخ 21 فروردین 1368 نوشته است، ما را بی نیاز از هر گونه تفسیر و تحلیل می سازد:

شنیدم در جریان امر حضرت آقای منتظری نیستید و نمی دانید قضیه از چه قرار است. همین قدر بدانید كه پدر پیرتان بیش از دو سال است در اعلامیه ها و پیغامها تمام تلاش خود را نموده است تا قضیه بدین جا ختم نگردد، ولی متأسفانه موفق نشد. (114) از طرف دیگر وظیفه شرعی اقتضا می كرد تا تصمیم لازم را برای حفظ نظام و اسلام بگیرد. لذا با دلی پر خون حاصل عمرم را برای مصلحت نظام و اسلام كنار گذاشتم. (115)

بدین ترتیب یكی از نگرانیهای مربوط به آینده نظام اسلامی به

حدیث بیداری، ص: 171

دست با كفایت امام خمینی برطرف شد و این كاری دشوار بود كه تنها از شخصیتی چون او ساخته بود. امام خمینی نه تنها در مورد دیگران می فرمود:

انقلاب به هیچ گروهی بدهكاری ندارد. (116)

من بارها اعلام كرده ام كه با هیچ كس در هر مرتبه ای كه باشد عقد اخوت نبسته ام. (117)

چهارچوب دوستی من در درستی راه هر فرد نهفته است. (118)

بلكه در پیام معروفش به حوزه های علمیه نوشته بود:

خدا می داند كه شخصاً برای خود ذره ای مصونیت و حق و امتیاز قائل نیستم. اگر تخلفی از من هم سر زند مهیای مؤاخذه ام. (119)

چنانكه قبلًا اشاره شد، پیامها و سخنرانیهای سالهای آخر عمر امام تفاوتهایی با ادوار قبلی دارد كه خود گویای دوراندیشی و حس مسئولیت او در قبال عصر بعد از خویش است. بر خلاف بیانات و پیامها در ادوار پیشین كه بیشتر ناظر بر راهنمایی مردم و مسئولین نسبت به مسائل روز جامعه و موضعگیری در قبال مسائل مبتلا به داخل كشور و جهان اسلام بود، در پیامهای اخیر ایشان جمع بندی مسائل گذشته و حال، و ترسیم دورنمای آینده، و بیان وظایف عمومی مسلمین در قبال مسئولیتهای آتی به نحو بارزتری نمود دارد. به بیان دیگر امام خمینی احساس رفتن داشت و بر این اساس در سالهای آخر سعی او این بود كه مجموعه ارزشها و آرمانها و هدفهایی را كه اساس نهضت برای تحقق آنها پایه ریزی شده بود، یادآوری كرده و اولویتهای نظام جمهوری اسلامی و انقلاب جهانی اسلام را بر اساس این آرمانها و ارزشها ترسیم و بازگو نماید.

امام خمینی در این پیامها با ارائه ارزیابی خویش از دسته بندیهای موجود در داخل جامعه ایران و در سطح جهان اسلام و همچنین تحلیل نظامهای مسلط و حاكم بر جهان معاصر كوشیده است تا راه را برای انتخاب و تشخیص آیندگان هموار سازد و وظایف هر یك از قشرها را برای شرایطی كه او دیگر در میان آنها نیست، باز گوید.

امام خمینی چندین سال قبل از رحلت خویش در تاریخ 26 بهمن

حدیث بیداری، ص: 172

1361 وصیتنامه سیاسی- الهی مفصل خود را بر همین مبنا و با همین انگیزه نوشته است. این وصیتنامه كه تا كنون به زبانهای مختلف ترجمه و چاپ شده است، (120) پیام جاوید امام و حاوی اصول اندیشه و آرمانهای امام و راهنمای همیشگی پیروان او خواهد بود. نوشتن چنین وصیتنامه ای با چنان سطح و ابعاد، خود كاری است كم سابقه در بین فقهای شیعه و مراجع تقلید و گویای آگاهی عمیق امام از نیازهای جاری و آتی جوامع اسلامی و احساس مسئولیت او در این رابطه است.

پیامهای اخیر امام خمینی در حقیقت شرح و تفسیر او بر ارزشهای دفاع شده در وصیتنامه ایشان و مسائل سیاسی مطرح شده در آن است. از جمله ویژگیهای پیامهای اخیر، تأكید امام بر ضرورت توجه مسلمین به دو نوعِ برداشت متقابل از اسلام است. او به استناد شواهد تاریخی بیشمار معتقد بود كه اسلام و دیگر ادیان الهی از قرون اوّلیه تا زمان حال همواره به دو صورت كاملًا متضاد عرضه شده اند: در یك سوی، دین و اسلامی تحریف شده است كه در خدمت ستم پیشگان و استعمارگران حاكم، و به وسیله روحانی نمایان دروغین ابداع و ارائه شده است؛ و در سوی دیگر دین و اسلام حقیقی و ناب است كه با نثار

حدیث بیداری 174 سالهای آخر عمر امام خمینی و حوادث ناگوار:

حدیث بیداری، ص: 173

خون مجاهدان و تلاش بی وقفه عالمان متعهد دینی در طول تاریخ از گزند پیرایه و خرافات و تحریفها مصون مانده است. یكی از رموز موفقیت امام خمینی در به حركت درآوردن و به قیام واداشتن جامعه اسلامی، بیان همان تقابلِ دائمی و ویژگیهای هر یك از آن دو بوده است.

امام خمینی معتقد بود كه بی توجهی و عدم بازشناسی این واقعیت تاریخی، منشأ رخنه استعمار در ممالك اسلامی، و دور شدن مسلمین از دوران تمدن و فرهنگ پر آوازه خویش، و در نهایت گرفتار آمدن در وضعیت كنونی است كه می بینیم متأسفانه دولتهای اسلامی كه روزگاری اسلاف آنان شعارشان "الاسلام یعلو و لا یعلی علیه" (121) وَ لَنْ یَجْعَلَ اللَّهُ لِلْكافِرینَ عَلَی الْمُؤْمِنینَ سَبیلًا (122) بود، امروز حتی برای ادامه حیات و حفظ موجودیت مرزهای خویش نیز دست گدایی و نیاز به سوی دشمنان اسلام و كفار و مشركین دراز كرده اند.

امام خمینی دو نوع برداشت متفاوت از اسلام در عصر حاضر را به "اسلام ناب" و "اسلام امریكایی" تعبیر می كرد. او معتقد بود اسلامی كه در آن احكام مسلّم قرآن و سنّت پیامبر اكرم (ص) در باب مسئولیتهای اجتماعی نادیده گرفته شوند و اسلامی كه در آن ابواب جهاد و امر به معروف و نهی از منكر و عدالت اسلامی و احكام مربوط به روابط اجتماعی و اقتصادی در جامعه اسلامی متروك شوند و مسلمانان از دخالت در سیاست و سرنوشت خویش بازداشته شوند و دین در مجموعه ای از اذكار و عبادات فردی، آن هم بدون توجه به فلسفه و روح حقیقی آنها خلاصه شود، چنین اسلامی ساخته و پرداخته امریكا و وابستگان به اوست.

حضرت امام برای این تحلیل خویش دلایل تاریخی و شواهد گویایی از وضع موجود در ممالك اسلامی داشت. او بر این باور بود كه استعمار نوین برآیند تلاش استعمارگران گذشته است. آنها در تلاش گذشته خود برای تغییر دین مردمِ مسلمان به وسیله اعزام میسیونها و مبلّغین مسیحی با شكست مواجه گردیدند و از آن زمان تا كنون سعی خویش را معطوف به خنثی كردن احكام مترقی اسلام و بی خاصیت

حدیث بیداری، ص: 174

كردن دین از درون نموده اند. نتیجه آن نیز كاملًا مشهود است؛ امروز در اكثریت ممالك اسلامی نظام قانونگذاری و مجموعه قوانین موضوعه و روشهای قضایی و سیستم حكومتی و قوانین سیاسی و اجتماعی شان وام گرفته از قوانین و روشهای ضد دینی غرب است، كه در اساس و ماهیت خود انطباقی با قوانین منبعث از وحی ندارد. اسلام امریكایی است كه اجازه می دهد فرهنگ غربی و مفاسد و هرزگیهای آن در عمق جوامع اسلامی رخنه كند و حرث و نسل مسلمین را تهدید نماید. اسلام امریكایی است كه در پناه آن حكومتهای وابسته به بیگانگان سر كار می آیند و به نام اسلام رو در روی مسلمانان واقعی قرار گرفته و در همان حال با اسرائیل و امریكا، دشمنان اسلام، طرح تسلیم و دوستی می ریزند.

امام خمینی در پیامهای اخیر خویش با وضوح بیشتری بر این حقیقت پافشاری داشت كه تنها راه نجات بشریت از بن بستهای كنونی بازگشت به عصر دین و دین باوری است و یگانه راه رهایی ممالك اسلامی از وضعیت اسفبار كنونی بازگشت آنان به اسلام ناب و هویت مستقل اسلامی خویش است.